سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کاش

صفحه خانگی پارسی یار درباره

نامه هایی که پاره کردم 2

    نظر

بگذار قبل از هر چیزی بگویم حق نداری از اینکه خبری از من نداری گله کنی . به من چه که دوری تو آههای مرا سوزناک کرده و فوت من هیچ قاصدکی را سالم نمی گذارد .. به من

چه که هیچ نامه ای نمی تواند شرح آنچه از هجران تو می کشم را بدهد و همه نامه هایم پست نشده پاره می شوند .. به من چه که کبوتران نامه بر من جلد_ نوازشهای تو می شوند و

نامه های تو را برای من نمی رسانند و من تا به حال هیچ آدرسی از تو ندارم .. به من چه که .. سلام ! حال چطور است خوب من ؟ هنوز لبه های پاکت را با زبانت خیس می کنی و

نامه می فرستی ؟ می دانی پاکت های نامه هایت بیشتر از خود نامه هایت در دستانم می ماند ؟ شاید هم بر لبانم .. راستی هنوز وقتی می خواهی فکر کنی چه بنویسی نوک خودکارت را به

لبانت نزدیک می کنی ؟ یادت می آید آنرا از لبانت دور می کردم و تو انگشتانم را گاز می گرفتی و من به بهانه کم کردن اثر درد خیسی لبانت را بر انگشتانم لب می زدم ؟ هنوز هم وقت

و بی وقت نگرانم می شوی ؟ اصلا تو چرا اینقدر اصرار داری که بدانی حالم چطور است .. ببین همین نامه را مچاله کن می شود من بی تو ! اما .. نه زشت است برای تو نامه مچاله

بفرستم . پس این نامه را هم پاره می کنم !